من هشت ساله ازدواج کردم
پدرم اعتیاد داشت
سنتی ازدواج کردم
اینارو میگم که دیگه نپرسید
تورو خدا راهنماییم کنید من از بچگی از دود متنفر بودم
از همون بچگی
قبل عقد به شوهرم گفتم هرچی نداشتی هرچی نتونستی هرچی شد من هستم ولی دودو تحمل نمیکنم تو بگو سالی یبار ی سیگار نمیتونم
اونم قول داد گفت اهل هیچی نیست
بعدا فهمیدم اهل قلیونه اونم خیلی ولی از من پنهون میکرد
اینقد پنهون کردو و فهمیدم و به بقیه گفته بود بمن نگن همه فامیل فهمیدن چ خبره
هستین بگم
بگو
لایک
اره بگو🥺چطور نفهمیدی تواین مدت
منم میگفتم ولش کن البته چندین بارم دعوا کردیم
بعدا فهمیدم همه مردای فامیلش قلیونین مدام بهش میگفتن زن زلیل
حدود یماه پیش سر همین قلیون ی دعوای شدید کردیم منم گفتم بدرک برام دیگه مهم نیست و کاریت ندارم
حالا امشب خونه برادرشیم نشسته داره میکشه
دارم از بغض میمیرم
بگو
سخت نگیر قلیون چیزی نیست باهاش حرف بزن تفریحی بکشه
خب
اول برو دسشویی یکم دست و روتو آب بزن، آروم باش
خدا خوبش کنه چرا دروغ گفته؟مار از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه اینه ها
اسی میگن ادم تو شوهرش دنبال پدرش هس و حتی نخواد دنبال پدرش میره
شده فحش بدین دعوا کنید دلداری بدین هرچی
فقط نمیخوام الان گریه کنم
نمیخوام کسی بفهمه
میخوام عادی باشم میخوام اخم نکنم
اومدم اتاقشون پناه اوردم به اینجا
بهش بگو سرطان مثانه میگیره دور از جون
به خاطر شرایط پدرت حساس شدی قلیونه اعتیاد نمیاره
