یکی از موجودات خیالی در اسطوره ها و داستان هاي ایرانی است. دوال پا در افسانه هاي ایرانی موجود به ظاهر بدبخت و ذلیل و زبونی است که به راه مردمان نشیند و نوحه و گریه آنچنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد. چون گذرنده اي بر او بگذرد و از او سبب اندوه بپرسد گوید : “بیمارم و کسی نیست مرا به خانه ام که در این نزدیکی است برساند.” و عابرچون گوید: “بیا تو را کمک کنم.” دوال پا بر گرده ي عابر بنشیند و پا هاي تسمه مانند چهل متري خود راکه زیر بدن پنهان کرده بود گشوده گرداگرد بدن عابر چنان بپیچد و استوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد. دوال در فارسی به معنی تسمه است. ازین رو دوال پا در زبان فارسی مصداق آدمهاي سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جائی می چسبند و بدون توجه به تاریخ مصرف خود آنجا را رها نمی کنند