تصمیم به اینکه بچه دار نشیم هیجوقتت

خوب ادم بعد از بچه دار شدن تا سه سالگی تقریبا خیلی خیلی حجم کاراش زیاد می شه...علاوه بر اون باید مراقب باشی محیط امن باشه بچت نخوره زمین..سرما نخوره..مراقب خوراکش و مزاجش باشی و..

خب اینکارارونمیکردی میخواستی چیکارکنی شاغلی؟

دنیاهمینه دیگه 

عزیزم مسءولیت های یک مادر در برابر شاغل بودن مثل دریاست در برابر قطره..بله شاغل بودم به خاطر بچم نتونستم برم...شما مادر شو بعدش اظهار نظر کن ببینم چی می گی اون وقت

چیزایی ک گفتی ک جز وظایف همه هست و دیدم ک انجام میدن همه شاید مادرهای قدیمی نه ولی الان همه خیلی توفکر بچه هاشون هستن منظورشون احتمالا این بوده چیزهایی ک شما میگید اونقدر سختم نیست

والا شیرینی های خودشو داره ولی سختی هاش قابل چشم پوشی نیست 

اینا برمیگرده ب شکل شخصیتی طرف من خیلی واسم مهمه ولی بعضیا کلا ادم های خونسردی هستن و مهم نیست ن تنها واسه بچه واسه خودشونم همینن

خخخخ نزنی منو 

ن بابا من حرفم اینه زندگی سختی داره تنها آدمی راحته که توقبر خوابیده 

وگرنه بچه داری نکرده بودی الان باید کار دیگه ای انجام میدادی ک اونم فشار ذهنی وبدنی بود 

لااقل اینکارا با عشق وعلاقه انجام میدین راحت تره 

وقتی مادر باشی این سختی ها سختی نیست باعشق انجام میدی چون از فردی مراقبت میکنی ک از جونت عزیز تره واینوتوی مادرهای امروزی زیاد میبینم دیگه بعضیام خیلی خیلی توجه میکنن

بله همه انجام می دن ولی سخته..تا کسی هم مادر نشده متوجه نمی شه...این که روزی ده دفعه غذا گرم کنی بیاری بچه دل به بازی نخوره دوباره بره مجبوری دوباره گرم کنی..چند نوع غذا بپزی نخوره...پوشک گرفتن که هر نیم ساعت مجبوری بری بچتو بشوری چند ماه طول می کشه راه بیفته این مدت ارتروز گرفتم...تا کامل راه بیفته قدم به قدم همراهش بری نیفته..برا هر چیزیش غصه می خوری چرا دیر راه افتاد چرا دندون در نیاورد چراسبزی نمی خوره یبوست نمی گیره...ولی در عین حال شیرینه

والا سال ۹۵ مادرشدم بااینکه کم سنو سال بودم همه روخودم انجام میدادم

بله 

تازه پسر من بدغذابود همیشه باید میکس میکردم ولی باعشق انجام میدادم خسته هم نمیشدم شاید اگه الان بخام دوباره اینکارارو انجام بدم یخورده سختم باشه چون اون موقعه جونتر بودم

درسته..

ما ک نشدیم 

نه به اندازه دور