شوهرم اومده سفرکاری ماهم باهاش اومدیم خلاصه امروز رفتیم محل کارشوهرم یطور شوهرم مسئول و یسری فروشگاها و سرکشی میکنه
واین وسط یکی دوتا فروشگاه و باهاش رفتم همکاراشو دیدم
حالا امشب شوهرم گفت خانم فلانی(همکارش ک خانمه)
خیلی دوست داره تورو ببینه وهمش میگه خانمتوبیار ببینیم منم رفتم امروز باهاش
خلاصه خانمه خیلی تحویلم گرفت اما من رفتم توفروشگاه خرید کنم یهو شوهرم که نزدیکش بود و به شوهرم بالحن نازک گفت چخبرررررر دیگه
شوهرمم فقط پوزخند زد وگف سلامتی حالا یایچیز دیگه صداشو نشنیدم خوب حالا نمیدونم همیشه رفتارشوهرم اینطوری سنگینه در غیاب من یاچون میدونه حساسم زیاد تحویل نگرف خانمه رو جلومن
خلاصه رفتیم وشوهرم تومسیر تعریف کرد ک خانم فلانی خانم خوبیه واینا یهو گفتم خوشم نمیاد پیش من از خانمی تعریف کنی اونم گفت ببخشید عشقم قصدی نداشتم منظورم نجیب هستش وخانم خوبیه گفتم اره نجیب وسنگینه که بهت میگه چخبرررررر اونم با لحن نازک
گفت خب صداش اینطوریه(حالا واقعا صداش اینطوریه و لحنش باهمه حتی بامن وبقیه فروشندها نازک بود)
یهو شوهرم گفت اصلا توازهمه خانما بهتری عشقم
(بخدا چیزی بینمون نیست)
منم گفتم خفه شو این چ حرفیه میزنی مگه من گفتم چیزی بینتونه یاقراره چیزی باشه
تعریف کردی منم بدم اومد اونم گفت ببخشید
ولی تاپیک قبلیم گفت حدس میزنه باهمن شما چی میگید؟؟