جای من بودید چ حسی بتون دست میداد و چ کار می کرد ین

قدم اول به شوهرت بگو بیا تو دفتر بنوبس هرکی هر چقدر برد رو ،یک جوری با زبون رامش کن ،بگو قصدمون گرفتن پول ازسون نیست ولی حداقل خودت حسابش رو داشته باش که یک روز برای ما کاری کردن یا چیزی بدونی زیر منتشون نیستیم . کم کم که بفهمه چقدر هزینه میشه شاید یک تلنگر بهش بخوره .بعدهم باید یک راه  پیدا کنی تا بشه بهشون محترمانه کفت که هزینه رو پرداخت کنن و این سخته دیگه !

وااااا لاقل قیمت فاکتور بده ن مفتی تو زرنگ باش بنویس تو دفتر دید زیاد شدن بشون بگه حسابتون انقده

ول کن سر سال که دخل کم آورد و افتاد به کاسه چه کنم چه کنم

همین بکوب تو سرش بگو خانواده اتن دیگ خودت خواستی حالا برو جورش کن 

تو هم بندازش تو خرج تحسابی تا کم بیاره حالش جا بیاد

عزیزم شوهرت قدرت ن گفتن نداره تو بدتر قدرت حتی اینک افسار  شوهرت و زندگی مشترکتو ب دستت بگیر سیاست هم نداری اصلا تو برو فروشندگی مغازتونو بکن اومدن   و بتونی  بهشون و شوهر حالی کنی ک خودمونم ب جنسا پول دادیم مجانی نیاوردیم برا فروش و از فروش اینا برا معیشت زندگیمون در میاریم اگ میشه حساب قبلی رو پرداخت کنید حالا خرید اولتونو ب عنوان کادو حساب نمیکنم ولی بقیه رو لطفا اول حساب کنید کارت بکشید بعد ببرید حتی اگ شوهرتم اومد ببره اجازه نده وقتی شوهرت قدرت ن گفتن نداره قطعا برا توام نداره اومد بهش روک بگو همه اینایی ک گفتم رو حتما ب توام میگ چشم

خب تو اگ تو مغازه وایسی شوهرت میاد ک ببره نده نذارررررر

سعی کن سیاست و یاد بگیری ....ببین یک چیزی بگم بابای من خیلی پولدار بود و خونش کاروانسرا و چون مامانم دست و دلباز و مهمون نواز خانواده شوهرش یا فامیلای شوهرش ن خونه ن ماشین ن حتی نون شب نداشتن بخورن جوری ک زنگ میزدن نون و ماست بیارین هیچی نداریم بخوریم در این حد بودن ولی بابام میرفت یک کیسه برنج و روغن و گوشت و مرغ و رب و پیاز و گوجه و....هرچیزی ک فکرشو کنی می‌خرید می‌برد و همیشه هم خونمون بودن خلاصه مامانم سفره بزرگ و طولانی صبحونه کله پاچه و ناهار هرچی ک بگی درست می‌کرد چند نوع غذا بعد یکبار خواهرم همکلاسی و دوستشو دعوت کرده بود گفته بود انقدر بریز و بپاش نکنین ی روزی میاد ک خودتون هیچی پیدا نمیکنین بخورین اینا وضعشون خوب میشه بعضی وقتا وضعیت برعکس میشه همیشه اینجوری نیس نمیمونه ناراحت شده بود مامانم ولی ب روش نیاورده بود الان باور میکنی اونا همممه شووووننن پولدار چون شغل های دولتی نظامی دارن و سپاهی شدن و یکیشون ک تو بیت رهبریه کاری ندارم برادر و خواهر مامان و بابام و از وقتی وضعشون خوب شده آخرین بار اینا یادشون نمیاد کی همو دیدن کی خونشون اومدن کی زنگ زدن بهشون الان مامانم میگ ....معنی حرف دوستت و فهمیدم ....

حتی برا عید دیدنی رفتن روک گفته بودن برین دوس نداریم رفت و آمد کنیم 

چرا؟؟؟؟؟؟چون اونا پولدار و وضعشون خوب  اینا ن پس اندازی دارن ن وضعشون خوبه ن خونه ن ماشین   وضع مالی خانوادم داغون   ولی اونا قصر دارن و ماشینای سانتافه زیر پای تک تک خانواده و آزرا و چانگان و وولکس و فلان  کار ندارم ........میخوام بگم خودشیرینی میکنه شوهرت فردا همونایی ک داره دارو نداردو ب اینا رایگان میده فردا یکم بره وضعشون بالا ن تنها یادشون نمیمونه حتی در خونشونم راهتون نمیدن .....برا همین پولشون بگیرین ...پس اندازی کنین فردا خدایی نکرده وضع شما حتی یک پله پایینم باشه شمارو نمیشناسن کاش معنی کل حرفامو متوجه شده باشی و بدونی این مسیری ک دارین طی میکنین اشتباهه محضه و تغییر رویه بدین  بعد عا پشیمون نشین ک سودی نداره  فردا همینا بچه هاتونو تحقیر نکنن