عشق بی خانه خداحافظ
اشک بی شانه خداحافظ
باز افتاد در کوی غم ها گذرم
چیدی گلم را از باغی
که داشت آلوده عشق میشد
شاخه عشقت را در قلبم
سوزاندی ولی خشک نمیشد
از تمام آرزوهایم
باغ بی برگ مانده برایم
دور شدی تو برای همیشه
مانده ام باز با غصه هایم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ
بغض تو سینه خداحافظ