سلام متنم رو تایپ نکردم.الان میخوام بنویسم. ولی دستم برای تایپ تنده. کم کم میخوام تایپ کنم.دنبال لایک و ایناهم نیستم. فقط چون روز موعود بود گفتم شاید دلتوت بخواد این خاطره منو بشنوین.
یعنوان یک آدم کم اعتقاد بگوووو
سلام چه خوب ، انشاءالله سلامتی تمام بیمارها 🤲
بفرمایید
چرا میگم فقط مذهبیا.چون متاسفانه دوستان مسخره میکنن چیزی از من کم نمیشه.خودشون توی گناه میفتن
لایکم کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
قضیه مال حدودا دو سال پیشه.من و همسرم توی یه شهر دیگه که کسی رو نداریم. کرونای خیلی خیلی شدید گرفتیم. لطفا کسی چیزی تایپ نکنه که دوستان بتونن پست هامو پشت سر هم بخونن. و اذیت نشن. ممنون
لایک
ما نتونستیم دکتر بریم
و خودمون خودمونو درمان میکردیم با طب سنتیو و این چیزا. قرصم میخوردیم ولی چندان تاثیر نداشت. من انگار دو روز بعد همسرم مبتلا شدم. طوری که هر علامتی رو میگفتم همسرم میگف بعدش اینطوری میشی. من دو روز قبل اینجوری بودم.مرداد ۱۴۰۱ بود فک کنم
خب
خلاصه میگم. قشنگ یادمه دو روز کاااامل توی تب میسوختم و بدن درد شدییییییییید. واقعا در حد بستری شدن بودیم. ولی شرایطش رو نداشتیم. مخصوصا من.
برا حاجت منم ی صلوات بفرستین 🥺 خیلی بی قرارم
از شدت تب چشام قد نخود شده بود.اینم بگم دو سه روز چون کسی نبود غذا مذا بپزه واقعا ضعیف شده بودیمو فک کن ظرفچن روزم مونده بود.یادمه حتی نمیتونستم راه برم. کف پاهام انگارزخم بود.زمین میذاشتم درد میکرد.
حمومم نرفته بودیم چون تو اون شرایط نمیشد رف. آخر همسرم که حالش خیلی بد بود بهم گف بلند شو بریم دوش بگیریم. من کمکت میکنم. تو فقط بیا. من اولش مخالفت کردم. چون میگم حتی نمیتونستم وایسم. خلاصه رفتم با اصرارش. آخرسرمو شامپو نزده انقد تو حموم از درد گریه کردم که همینجوری با موهای کثیف خیس تن پوشمو پوشیده اومدم بیرون.
شوهرمم دیگه چیزی نگف. فقط گف باشه مم تند تند حموم میکنم میام میریم دکتر. من با همون تن پوش افتادم روی تخت. و از درد به خودم میپیچیدمو تب وحشتناک داشتم.طوری که وااااقعا اشهد هامو گفتم. انگار که دیگه امیدی نیس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز