من کت و شلوارم و آخر همراه خودم آوردم ، آرایشگاه هم نوبت نگرفتم و به همه گفتم نمیرم
دیشب خواهر شوهرم زنگ زد کلی پیش برادرش گریه وزاری و ننه من غریبم بآزی که من دلم میخواد همه عالی باشن فلان باشن و ....
یه کاری کن خانومت بیاد آرایشگاه و..
شوهرم از دیشب میگه تو خانومی کن و بخاطر من برو
امروز روز اول پریودی مه ، تو تاپیک های قبل هم گفتم چرا نمیخوام برم آرایشگاه ، دلایل زیادی داره
اصلا دلم نمیخواد برم ولی از طرفی شوهرم خیلی اصرار میکنه دلم میخواد دعوا بیوفتم باهاش ولی سفر و زهر من میکنه
انقدر دلم گرفته کل دیشب خواب دیدم تو حرم امام رضا به پهنای صورتم دارم گریه میکنم