رفته بودیم بیرون با عموهامو عروساشون میخواستیم اش بپزیم منم نشسته بودم هرچی دنبال عدس گشتن پیداش نکردن عروس عموم گفت کسی اشتباهی نشسته روش منم با غرور خاصی گفتم یه پلاستیک عدسه مگه میشه کسی بشینه و متوجه نشه اونم چیزی نگفت بلند شدم دیدم زیر منه😂😂😂😂😂😂
بعدش گفت وای چه سوتی دادی
اصلا بهم خوش نگذشت ضایع شدم از اونطرفم عمم پیش اون همه آدم به دخترش میگفت آش بخور دیگه ببین فلانی منو چقد میخوره 🥺 حالا دخترش داشت منفجر میشد اه