فصل اول درجه یک
ولی فصلهای بعدی همش شعار و جو زدگی و حماقت هایی که اصلش باعث بدبختی یک مملکت شد
رهی آخر فصل اول دیگه به عنوان نوه اوس حسین میمونه خونه شون. با اینکه شک دارن واقعا نوه خودشون باشه
فصل دوم بزرگ شده و داماد یه بازاری پولدار میشه ولی دوستای ناباب و احمقش پاشو به تظاهرات و سخنرانی و فیضیه و ... باز میکنن و میفته زندان. زنش هم طلاق میگیره و بارداری اش رو مخفی میکنه . شاپرک یواشکی کمکش میکنه که حکم سنگین براش ندن و تموم
تو فصل سه با اون همه استعداد نقاشی و هوش بالا، یه دکه روزنامه فروشی داره و بازم سرش درد میکنه برا اعلامیه و تظاهرات و دوباره میفته زندان و شکنجه . باز دوباره شاپرک از مرگ نجاتش میده و دیکه میفته تو جریان انقلاب ..
و رهی به شاپرک و جمیله کمک میکنه از ایران فرار کنن. دم مرز جمیله اعتراف میکنه که تمام این سالها میدونسته رهی نوه بهادری هاست