هیچی دیگه پیاما رو ک خوندم دیدم این چندروزه حسابی باهم چت کردن دختره پرسیده بود زنت کجاست اینم گفته بود خونست. انگار از قبل همو میشناختن شاید دوست دخترقبلیش بوده نمیدونم. خلاصه پیاما رو ک خوندم انگار یه کتری آبجوش از رو سرم ریختن از نوک انگشتای پام دراومد...دنیا روسرم خراب شد نمیتونستم نفس بکشم. ب سختی خودمو جمعوجور کردم و برای اینکه بفهمه پیاما رو خوندم از صفحه چت بیرون نیومدم گوشی رو قفل کردم دادم بهش گفتم بیا گوشیتو بگیر
گوشی رو گرفت دید حال من یه طوریه ، قفل گوشی رو ک باز کرد دید تو صفحه چت با اون هرزست و من همه پیاما رو خوندم ی دفعه ای هول کرد. حالا خونه خالم حرفی هم نمیتونستیم بزنیم ،هنو شامم نخوردیم مامانم اینا هم نیومدن ،شوهرم گفت بلندشو بریم خونه. خالم گف یهو چیشد شما رو؟ گفتم هیچی دیروقته میریم دیگه.
هرچی اصرار کرد نموندیم .اونم دید حال ما عوض شده دیگه اصرار نکرد. خلاصه رفتیم و تو راه تو ماشین یه کلمه هم حرف نزدیم.
من کلا آدمیم که وقتی ناراحت بشم انگار دهنم قفل میشه یه کلمه حرفم نمیتونم بزنم. خلاصه اون شب بدون اینکه حرف بزنیم من رفتم تو اتاق اونم تو پذیرایی خوابیدیم. اون شب من تا خود صبح تو خواب کابوس میدیدم و جیغ میزدم. شوهرم از ترس مرده بود هی میومد رو سرم آب میاورد پیشم مینشست ولی من طوری رفتار میکردم انگار اصلا نمیبینمش و وجودخارجی نداره.
صبح هم وسایلامو جمع کردم بی سروصدا رفتم خونه خالم. چون بجز خالم هیچکسو اونجا نداشتم. بهش ی پیامم دادم من رفتم دنبالم نیا همه چی تمومه .با مامانم میرم شهرستان تقاضای طلاق میدم...
نه عزیز جان همه ی آدمها بدی دارن تو ذاتشون حتی من حتی شما کسی که آدم پست وپلیدی هست هرگز نمیتونه ذاتش وپنهان کنه همه‌ی مردها تو ذاتشون هست این خصلت منتها تعداد انگشت شماری سمتش نمیرن به هر دلیلی
آدمی که من باهاشم در مقابل ۹۰ درصد مردها شاهه
کسی که ۱۶ ساله دارم باهاش زندگی میکنم هیچوقت ازش هرزگی وچشم ناپاکی ندیدم هیچوقت ندیدم دنبال ناموس مردم بیفته این آدم نمیتونه ۱۶ سال بدیشو پنهان کنه
من هم تو این اتفاق خطاهایی داشتم که اگر کلاه خودمو قاضی کنم ومنطقی بهش نگاه کنم باید بپذیرم هر چند که هیچ توجیهی نداره
اما خب اتفاقی هست که برای خیلیا افتاده واینقدر آدمها بدشدن اینقدر زمونه خراب شده که روز به روز داره برا تعداد بیشتری هم اتفاق میفته
ودنیا ادامه داره به نظر من هیچ کس نمیتونه بگه شوهر من خیانت نکرده تا اینکه آخرین بیل خاک ورو شوهرش بریزن اونوقت میتونه بیاد بگه خیانت نکرده
البته امیدوارم هیچ زنی طعم خیانت ونچشه به جز زن های هرزه ی خونه خراب کن
واز خدا میخوام آرامش من هم همیشگی باشه
استارتر تو عاشقی نکردی
مادری کردی براش
که کار اشتباهیه
یعنی چی که واسش کرم میزدی و موی دماع تمیز میکردی
این کارهارو کردی طرف فکر کرده چه مقام خاصی داره حتما خیلی مهم وخوبه
تموم راهو تا خونه خالم گریه میکردم .همه مردم با تعجب نگام میکردن . اخه کی ساعت ۷ صبح اونجوری گریه میکنه...خلاصه رسیدم خونه خالم. خالم ک متوجه شده بود یه چیزی شده گف چرا شب نموندین گفتم بعدا بهت توضیح میدم پیش مامانم هیچی نگو نذار سر راهی ناراحت بشه.
هیچی دیگه شوهرم برای ناهار اومد خونه خالم و بعد ناهار ک مامانم اینا راهی شدن ماهم رفتیم خونمون. چون نمیخواستم فعلا کسی متوجه بشه. روز بعدش رفتم دانشگاه ،برگشتنی میخواسم دوباره برم خونه خالم ک دیدم شوهرم اومده دنبالم. گوشیمو گرفت رفت همه چیو پاک کرد که مثلا من اسکرین شاتی چیزی نگرفته باشم از پیاماش.
منم تمام این مدت طوری رفتار میکردم انگلر اصلا نمیبینمش.
هرچی اصرار میکرد التماس میکرد میگفت حداقل ی کلمه حرف بزن. ولی من از ناراحتی فکم قفل شده بود حتی نمیتونستم ی کلمه حرف بزنم
بهت امید دادم یه امید واقعی چرا چون دوسال پیش تو وضعیت تو بودم هیچ کس بهم امید نداد هیچ کس تو این نی نی سایت خراب شده سعی نکرد حالمو خوب کنه همه اینقدر حرفای ناامید کننده زدن اینقدر شوهرمو جلو چشام خاروخفیف کردن اینقدر اذیتم کردن که بارها دست به خودکشی زدم
همین که یه ذره اوضاع خونم آروم میشد میومدم نی نی سایت اینقدر شوهرمو میکوبیدن که یه جنگ جهانی تو خونم راه مینداختم بیچاره بچه هام
برای ما خانما هیچی بدتر از خیانت نیس کاش بعضیا از اقایون قانع باشن کاری با شما و تصمیمت ندارم من باشم کلا طلاق میگیرم اصلا میرم پیدام نکنه
بعدش که کم کم ب خودم اومدم گفتم فقط طلاق میخوام. دیگه ی لحظم نمیخوام باهات زندگی کنم. اونم ک از ترس مرده بود میگفت محاله بذارم طلاق بگیری. گفتم اخه من چی کم دارم ک بهم خیانت کردی؟گفت تو همه چی تمومی ولی وقتی انقد سردی ماهی یکبارم رابطه نداریم. کی اول زندگیش اینطوریه. پس من چرا زن گرفتم. دیدم تموم حرفاش راسته. ولی کم نیاوردم گفتم باید فکرامو کنم ببینم میتونم باهات زندگی کنم یا نه.
چندروز گذشت .تو این چندروز خیلی چت کردیم چون من نمیتونستم حرف بزنم. از تموم چیزایی ک براش کم گذاشته بودم گفت و قسم خورد ک فقط در حد چت با اون هرزه بوده و دستشم بهش نخورده چون اصلا تو دوتا شهر خیلی دورازهم بودن.منم با خودم فکر کردم دیدم بدبخت راست میگه واقعا ۷۰درصد مقصر خودمم.هرچند حق نداشت خیانت کنه ولی تقصیر منم کم نبود.
خلاصه یکم آروم شدم و بهش گفتم بار اول و اخره که میبخشم. چون نمیخوام تو ۱۹سالگی مطلقه بشم. خودمم سعی میکنم رفتارامو اصلاح کنم،
اماااااا اگر ایندفعه تکراربشه، چه یکسال دیگه باشه چه ۱۰ سال دیگه. چه بچه نداشته باشیم چه ۱۰تا بچه داشته باشیم یا حتی نوه داشته باشیم.اول آبروتو تو تمام فامیل میبرم(چون خیلی تو فامیل آبرو داره و روش حساب میکنن) بعدشم مثل خودت بهت خیانت میکنم تا با تمام وجودت بسوزی.بعدم اگه بچه داشته باشیم میندازم رو سرت تمام حقو حقوقمو میگیرم بعدم جدامیشم.
هعییییی خدا چرا این خیانتکارا هیچیشون نمیشه اخه!خدا بزنه به کمرشون الهی
شوهرمنم خیلی اذیت میکنه خداا خستم بخدا یه خیانتکار عوضیه بزاریش محرم هی ازین دسته به اون هیئت بره😏😏😏
امام حسین امام حسین کنه الکی اما دل من خون کرده
میخواد حالا بره کربلا😏😏 صاحب کربلا یا بزنه از کمرش یام هدایتش کنه خستم خدااا
بعدش هرچند بخشیدمش ولی خیلی پرخاشگر شده بودم. با کوچکترین حرفش ازکوره درمیرفتم و دعوا میکردیم.عصبی شده بودم، وسواس شدید گرفتم .از لجش افتادم رو ولخرجی و مو رنگ کردن و تیپای آنچنانی زدن. تا حرفم میزد میگفتم مگه همین تیپی دوست نداری؟ دقیقا تیپ همون هرزست دیگه. مگه ازاون خوشت نمیومد؟ بفرما اینم همون تیپ و قیافه. تو جمع بهش فحش میدادم بی محلی میکردم خلاصه خیلی سخت بود داشتم داغون میشدم. بعد دیگه دیدم اینطوری نمیشه زندگی کرد بدتر جفتمون داغون شده بودیم و اگه اینطوری پیش برم ممکنه دوباره خیانت کنه.
هیچی دیگه رفتم چندتا کانالای تلگرامی مشاوره و همسرداری عضو شدم. تو همین نی نی سایت خیلی چیزا درباره خیانت خوندم. درنهایت به این نتیجه رسیدم که بعداز خیانت دیدن دوتا راه بیشتر نداری:
1_ نمیبخشی و طلاق میگیری
2_ میبخشی و ادامه میدی و دیگه حتی اسمشم نمیاری. چون هرچی بیشتر به روش بیاری بیشتر قبح بینتون میریزه و روتون تو روی هم باز میشه و احتمال تکرار خیانت خیییلی زیاد میشه.
منم راه دومو پیش گرفتم و....
