دلم خیلی گرفتههه خیلییی
دلم میخواد باز دختر خونه باباییم بودم مثل هرسال دوتایی سوپرایزم میکردن حتی عیبی نداشت مامانم با خنده هاش و نگاهش لو میداد کل داستانو😔💔
دو ساله که تولدام پیششون نیستم
امشب گفتم به همسری کیک و غذا نمیخوام لطفا برام بافت بخر و ببرم بیرون عکس بگیرم
گفت صدتا بافت داری نمیخواد نمیپوشی😑
ولی منکه چیزی نخواستم ازش
حتی گفتم کیکمم خودم درست میکنم
گفتم غذا خودم درست میکنم
من تو این اوضاع درکش کردم ولی ایشون با اینکه میدونه روز تولدم بهترین روزمه با بی ذوق بازیاش دیوونم میکنه
تصمیم گرفتم نه کیک درست کنم نه شام تخم مرغ میدم بهش