ساده بودم دیگه
سالها در فاصله ای نزدیک با ایشون زندگی کردیم و از گل نازک تر به همدیگه نگفتیم،انقدر که ماه و با شخصیت بودن و من هم بهشون احترام میذاشتم و دوستشون داشتم
هر هفته هم چندین روز پیششون بودم و ناهار که میپختن محال بود ما رو دست خالی بدرقه کنتد
همه مثل هم نیستن و رابطه ها بستگی به شخصیت مادر همسر و صدالبته عروس داره
ما تو یه ساختمونیم ولی راضیم ،هر وقت هم مریض باشم یا روز اول پریودی ،مادرشوهرم غذا میده بالا یا میگه بیاید پایین،من تا حالا غذا ندادم خونه اونا ولی خداییش اونا همیشه غذا دادن بالا
ازدواج نکردیم
کلا راحت و ناراحتیم گاهی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز