تعارف نکن
بعدشم دیدیم واقعا دیگه پول نداریم خودمون بع نیاز هامون برسیم هرچی در آمد بود خرج مهمونا میکردیم ، هیچوقت هم رومون نمیشد بهشون چیزی بگیم یعنی کلا تو عادت خونواده ما میگن مهمون حبیب خداست نباید یه ذره هم بهش بی احترامی بشه و مثل حاتم طایی با جون و دل ازشون پذیرایی میشه دیگه آخرش فقط یه راه برامون موند یه روز با اینکه برامون گرون تموم میشد ولی تصمیم مون رو گرفتیم که مرگ یه بار شیون یه بار کلا خونه زندگی روستامون رو ول کردیم رفتیم یه شهر دور که یه مدت فقط شده برا یه ماه آسایش داشته باشیم یه بار راحت تو خونه مون بشینیم
واقعا الان که بهش فکر میکنم خیلی خندم میگیره 🤣🤣🤣🤣🤣اونجا که دیگه بدتر شد هفته اولی که رفتیم هنوز وسایل خونه رو نچیده بودیم که فامیل اومدن بخدا انقد وضعیت مالیمون بد بود که فقط خدا میتونه درک کنه چجوری سر میکردیم
دیگه اونجا وقتی میومدن یه هفته دو هفته میموندن خونمون چون میگفتن راه دوره دیگه یکم بیشتر باشیم بعد میریم دیگه نمیتونیم زیاد پول تاکسی و بنزین بدیم دوباره زود بیاییم
دیگه هر دوهفته یه بار جای مهمون با یه مهمون دیگه عوض میشد خلاصه تا یه سال و نیم اینجوری سر کردیم با بدبختی بعدش دیدن راه دوره خرجش زیاده رفت آمد خیلی کم شد رسید به ماهی سه چهار بار مهمون اومدن
ولی همه فامیل هم ناراضی بودن ازینکه چرا نقل مکان کردیم
تعارف الکی نکن
این پولا ک خرج می‌کنی جمع کن واسه خودتون ک بعدا ماشین بخرین
تعارف نکن ، هروقت گفتن تشریف بیارید بهشون بگو ان شاءالله سر فرصت ،هروقتم‌خواستن خودشونو بندازن خونتون بگو مهمان داریم یا کار داریم یا خونهدنیستیم یا نوبت دکتر داریم و یا کرونا گرفتیم یا آنفولانزا جرفتیم هر دفعه بپیچون دیگه نمیان
اگه از شهر میان بهشون بگو با خودتون فلان چیزو فلان چیزو بیارید تا دیگه نیان
ولی به نظرم تو این زمان با این وضع اقتصادی تا طرف زنگ نزده رسمی دعوت نکرده نباید خونه کسی رفت
