2777
2789
عنوان

امشب قراره نامزدم بمونه خونمون

| مشاهده متن کامل بحث + 11123 بازدید | 351 پست
خدایااااا وقتی اون خطبه عقد خونده میشه دختر و پسر رسما زن و شوهرن و باهم ازدواج کردن مزدوج شدن دیگه ...

باشه بابا شما درست میگی

اخه ادم باید حرمت پدر مادرسو حفظ کنه حالا شاید تو شما طلبه ها فرق داشته باشه

وقتے دیدین یڪے نمیخوادتون، اگه همون اول برین فقط دلتون میشڪنه ولے اگر به بودن باهاش اصرار ڪنین غرورتونم میشڪنه!

به نظر منم هرچی بابات گفت گوش بده من دوران نامزدی زیاد میموندم خونه ی شوهرم اینا چون کار شوهرم شهر د ...

من تاحالا خونه اونا نموندم

شوهرت چرا میگه نباید میموندی دلیلش واس این حرف چیه

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

اومدی جایی سوال پرسیدی که عقیده دارن عیب نداره دوست دختر و پسر رابطه داشته باشن، چون باید همدیگه رو بشناسن و مزاج شناسی هم مهمه. اما زن و شوهر عقدی کنار هم بخوابن جرمه و بی حیایی و... 

دقیقا من نمیدونم تو ایران چرا اینجوریه.وقتی عقد می کنن دیگه رسما زن و شوهرن.ولی طبق افکار پوسیده ی ب ...

والا خارج خارج که میگین نمیان پیش ننه باباشون اونا تو ۱۸ سالگی میرن مستقل میشن نه اینکه ۳۰سالشون باشه و جلو مامان بابا برن تو اتاق و حالا ناراحت بشن که بابام چرا خوشحال نیس دامادش باهام میخابه

صبح چجوری چشم تو چشم میشن

من تاحالا خونه اونا نموندمشوهرت چرا میگه نباید میموندی دلیلش واس این حرف چیه

اخه شرایط من با شما فرق داشت 

شما هرروز شوهرتو میبینی احتمالا 

مال من پنج روز در ماه میومد 

اون پنج روزم مثل برق و باد میگذشت 

موقع دعوا وقتی بحث مادرش میشه من وقتی میگم من مادرتو از تنهایی دراورده بودم کمک دستس بودم با ماشین هرروز میبردمش دور دور و فلان و خرید میگه خب نمیموندی اونم نمیگفت بهت و تو اصولا باید نمیموندی و فلان 

میسوزونتم 

خب درسته زیاده روی نباید بشه

درسته ولی من پنج روزشو فقط بخطر شوهرم میموندم بقیه روزارو خوده مادرشوهر پدرشوهرم میخاستن بمونم چون هیچکس رو نداشتن و من واقعا تو حالشون خیلی تاثیر خوبی داشتم 

شوهرمم جای تشکر این حرفو میزنه 

شوهرم خودشم برا خونه ارزاق میخرید 

اونطوری نبود که من تلپ شم خونشون 

پینوکیو شما هم از اون ور بوم افتادیا

اتفاقا ما تو خونه پدر شوهرم راحت بودیم ولی خونه بابام با وجودی که اصلا محدود نمیکردن اصلا خودمون راضی به این کار نبودیم.

پیشنهاد میکنم زودتر برید سر زندگیتون

وقتے دیدین یڪے نمیخوادتون، اگه همون اول برین فقط دلتون میشڪنه ولے اگر به بودن باهاش اصرار ڪنین غرورتونم میشڪنه!

شما دیگه زن و شوهر به حساب میاین چه اشکال داره پیش هم بخوابین  یادش بخیر من ساعت چهار صبح  خواستم برم دستشویی  یواشکی رفتم که شوهرم نفهمه اخه اون موقع نامزد بودیم یه جورایی بعد خونه اقام بودیم من یواشکی خواستم برم یهو دیدم شوهرم بیدار بوده و منتظر همین لحظه اس داشت میومد دنبالم وایی یهو بابام از اتاق اومد بیرون من زیر اپن قایم شدم و شوهرم شروع کرد به نماز خوندن 😂 بابام بهش گفت همیشه اینقدر برا نماز خوندن عجولی باریکلا هنوز اذان نگفته 😂

حال من حال مریضی است که در کشتن او❤️‍🩹🚑🕳️                             درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند🤍🕊️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز