وقتی میاد جوری پسرم بهش میچسبه که نگو میتونه کارش کمتر کنه اما حاضر نیسا اکثر اوقات من و پسرم تنهاس حتی ناهار و شام خونه نمیاد منم خسته شدم میره یکساعت می شینه خونه داداشش نمیکنه بیاد پیش بچه اش من به جهنم اعصابش ندارم وقت برا همه داره جز ما اینقدر خودش در گیر کرده که نگو فقط برا رابطه و خواب خونه س انگار من هرزه خیابونیم نشد یکبار عصر خونه باشه منم دو سه شبه میاد خونه دعوا میکنم دیگه بریدم حوصله حرف زدن ندارم من و بچه رو عقد ه ی کرده از اول همین بود