ما سال ۸۹ ازدواج کردیم دوتا بچه دارم ، ماهم به خاطر بچه و حفظ ابرو که دشمن شاد نکنیم داریم زندگی میکنیم ...
خیلی سخته خصوصا اینکه مشکلتو نتونی به کسی بگی .
من بیشتر شبها باگریه میخوابم
اوایل ازدواج هر چند روز یبار خونمون دعوا بود ولی بعدبه مرور یااون کوتاه میومد یا من مجبور بودم ...