تقدیر، نه در رمل نه در کاسه ی چینی است
آینده ی ما دور تر از آیینه بینی است
ما هر چه دویدیم به جایی نرسیدیم
ای باد سرانجام تو هم گوشه نشینی است
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم، عشق زمینی است
یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد
با این همه، تردید در این باره یقینی است
شادم که به هر حال به یاد توام، اما
خون می خورم از دست تو و باز غمی نیست