بخدا دیگ خسته شدم از این فکر ها و نفرین های ناخوداگاه.
شبا با قرص خواب 10 میل میخوابم
به محض اینکه چشمو باز میکنم این چیزا میاد تو سرم نمیذارن به اون صورت ب بچم و شوهرم محبت کنم
همش حالم خراب همش گریه میکنم حتی روزا هم قرص خواب میخورم به خاطر اون گیجی که بهت دست میده یه ذره فکرها از سرم بره
گوشه گیر شدم
از پارسال تا الان 20 کیلو لاغر کردم نمیتونم چیزی بخورم همش گریه میکنم
مثلا یه نفرین میاد تو ذهنم میگه خدایی نکرده بچت فدای فلانی بشه بعد من همش تکرار میکنم میگم اون فدای بچم بشه
یا میخوام بهش غذا بدم دور از جونش میگم کوفته بشه بعد خودمو زجر میدم میگم نوش جونت بشه