ببین من به هر دری زدم که از این کار بیاد بیرون زیر بار نرفت شرایطمون اینجوریه که تو روستا زندگی میکنیم و اکثر کارا توی تهرانه و اگه بخوای بری تهران و برگردی هر روز باید حداقل چهار ساعت تو راه باشی و من درکش میکنم گفتم اشکال نداره خونمونو بده اجاره بریم تهران یه واحد نقلی اجاره میکنیم که تو هم هی مجبور نباشی رفت و آمد کنی زیر بار نرفت گفتم عب نداره یه مغازه شهر نزدیک اجاره کن کافی نتش کن برو اونجا کار کن زیر بار نرفت گفتم برو فضای کار اشتراکی گوش نکرد گفتم حداقل صبحای زود بیدار شو کار کن منم میرم سرکار خونه نمیمونم که هی بخوایم با هم درگیر شیم اونم گوش نکرد الان تا لنگ ظهر میخوابه پامیشه تا ساعت ۱۲ شب کار میکنه دهن منو سرویس میکنه