ببین باید کارا رو انجام بدما ولی حال حوصله ام نمیکشه هی جارو بزن هی ظرف بشور هی غذا بپز دیگه از تکراری بودنشون حالم بهم میخوره کلا سختم میشه برا اینکارا
بعد از اون ور هم چون شوهرم خونه نیست فعلا شاید امشب بیاد یا شایدم فردا ، واسه همین چون اون خونه نیست گاهی روزا کاری انجام نمیدم ولی شب موقع خواب میگم مثلا من امروز چیکار کردم کلا فایده ای نداشتم امروز برا زندگی واسه همونه دیر خوابم میبره و هی میگم کی صبح میشه پاشم کارا رو انجام بدم از لین ور هم دیر بیدار میشم دیگه حس و حال کار کردن ندارم بعد بیداری انگار هنوز خستم و دلم میخواد دوباره بگیرم بخوابم
از اون ور هم درسای دانشگاه هست کارای خونه و درسا تلنبار میشه واسه روز آخر هم کارام نصفه نیمه میمونه هم درسام نا تموم
چند روز هم که سعی میکنم هرکاری رو همون موقع انجام بدم شب زود بخوابم ولی فایده نداره بعد سه روز دوباره برمیگردم تنظیمات کارخانه ، از یه طرف هم کلا حس میکنم خونه از ته کثیفه داخل کابینت ها بلید مرتب بشه کابینت ها رو حسابی باید بسابم وقتی میام شروع کنم به چشمم خیلی میاد این کارا کلا بیخیال میشم
تو رو خدا یه راه حلی چیز جدیدی بلدید بگید شوهرم شاید ۵ ساعت دیگه برسه ، میگم شاید هم شوهرم باهام قهره منم دست و دلم نمیره بکار ؟