2777
2789

واقعی هست و اینو خودش برام تعریف کرده که من خیلی خلاصه نوشتم براتون سرتون به درد نیارم اگه هستین بزارم 

تو اگر در پی آنی برو این منم که در پی خویشم و بس🤚💫

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بزار عزیزم

داستان از اونجایی شروع میشه که مادر این دختره زهرا (اسم فرضی) سه سال بعد از به دنیا اومدن زهرا متوجه میشه سرطان خون داره

شوهرش بعد از اینکه میبرتش دکتر و آزمایش میدن و متوجه میشه سرطان خون داره میخواد طلاقش بده که به خواست‌ مادرش بوده

مادرش هم از اونجایی که از اول مشکل داشته با ازدواج پسرش با این دختره بهش میگه برو طلاقش بده به دردت نمیخوره دوسال دیگه میمیره دخترت به مادر احتیاج داره و..

پسره میگه ولی من دوسش دارم از یه طرف هم زنم ضعیف شده دیگه مثل قبل نیس همش بی‌حال میشه و اینا ب مراقبت نیاز داره و اینا خلاصه مادرش تو کتش نمیره میگه تو باید ازدواج مجدد بکنی و... زنش هم از همه جا بی خبر

تو اگر در پی آنی برو این منم که در پی خویشم و بس🤚💫

مادره ب پسرش هی میگف زهرا بیار پیش ما نزار به مادرش وابسته بشه باید دور باشه از مادرش تا ب مادر جدید عادت کنه 

مادره همش رو مخ‌ پسره راه می‌رفت که دخترت هم سرطان میگیره واگیر داره خودتم بدبخت میشی واینا ولی پسره میگفت مصری نیس مادره میگفت ن مصری و فلان اینا بالاخره نقشه شوم تو ذهنش رو اجرا کرد

مادر زهرا(اسم فرضی مریم) روز به روز داغون تر میشد دیگه حتی دخترم هفته ای یبار بیشتر نمی دید همش به شوهره میگفت تروخدا بزار بچه مو ببینم مادر شوهرم می‌پرید وسط که نهو فلان و از این حرفا مادر مریم هم کاری از دستش بر نمیومد از طرفی هم درگیر پسر دیگه اش بود که فلج بود (برادر مریم) وباید همش از اون مراقبت میکرد و...

بالاخره مادره دختر داییشو میگیره واس پسرش دختره ۲۸ سالش بود پسره هم ۳۲

تو اگر در پی آنی برو این منم که در پی خویشم و بس🤚💫

مریم وقتی میفهمه شوهرش (اسم فرضی محمد) داره زن دوم میگیره جمع میکنه میره خونه مادرش از اونجا پروسه درمانش رو ادامه میده

مریم دیگه پروسه شیمی درمانی رو ادامه میده و دیگه حتی دخترش هم ماهی یبار نمی دید دیگه اصلا دختره مادره رو نمیشناخت محمد و زن دومش(اسم فرضی نسترن) هم باهم ازدواج میکنن و

نسترن خیلی مغرور و خود خواه بود واصلا به زهرا توجه نمیکرد  شوهرش هم متوجه موضوع شده بود با نسترن در میون گذاشت و نسترن میگف من مگه کلفتم بچه یکی دیگه رو بزرگ کنم بچه خودش مادر داره روز اول هم بهت گفتم مادرت گفت اشکال نداره بچه بیار پیش خودم یه هفته پیش اون یه هفته پیش ما و..

محمد هم میگفت پس زن گرفتم برا چی زن گرفتم از بچم نگه داری کنه و روز به روز دعوا ها بیشتر وبیشتر و مادر محمد هم هی پا درمیونی و تا اینکه یک سال میگذره

تو اگر در پی آنی برو این منم که در پی خویشم و بس🤚💫

تو این یه سال مادره اصلا نزاشت محمد بره مریم و ببینه و بچه هم دست به دست میشد یه هفته خونه مادربزرگ یه هفته خونه خودشون که اون یه هفته ها هم نسترن توجه نمیکرد و مریم هم حالش بد بود و چندباری به مامانش گفت بره محمد بگه بزاره من بچه مو ببینم مادر مریم هم میره به نسترن میگه مریم حالش بده بزار بچه شو ببینه و نسترن هم میگه برا چی باید مادرشو ببینه مگه اصلا میشناستش الان دیگه من مادرشم و فلان بیسار دیگه مادر مریم خواهش والتماس که بزار بچه شو ببینه حالش بده

تا اینکه یک هفته میگذره و نسترن اصلا موضوع رو به محمد نمیگه و محمد هم وقتی مادر مریم رو توی بازار میبینه مادره میگه نزاشتی نوه مو ببینم و مریم حالش بده و خلاصه میرن مریم و میبینن‌ و مریم هم بچه شو 

دیگه خلاصه تو پروسه شیمی درمانی تشنج میکرد و کلیه اش از کار افتاده بود و دیالیز انجام می‌داد که متاسفانه بعد از ۳ سال فوت میشن

محمد و نسترن هم هرچقدر مادر پسره اسرار میکرد فایده ای نداشت اونا هم از هم طلاق میگیرن زهرا هم دیگه پیش باباش زندگی می کرد و باباش هم مجبور بود سرکار بره هم مجبور بود از زهرا مراقبت کنه اما اکثرا زهرا خونه مادربزگهاش بود و تا اینکه یروز محمد دیگه میگه من خستمه‌ توانایی نگهداری زهرا رو ندارم و بچه رو میده دست مادربزرگش‌ مادر مریم و غیبش میزنه پنج ماهی میگذره و خبری از محمد نیس و بعد حدود هشت ماه می‌فهمن معتاد شده و دایی هاش میارنش ترکش بدن که فرار میکنه از کمپ و بر اثر دوز بالای مواد مصرفی سنکوپ میکنه و فوت میشن زهرا هم پیش مادربزرگش وخاله هاش زندگی میکنه وچند ساله که از این ماجرا میگذره وایشون الان موفق ترین فرد زندگیشون هستن و برای وکالت میخونن و دوتا پسر دارن 🙂🥲

تو اگر در پی آنی برو این منم که در پی خویشم و بس🤚💫
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792