همیشه می گفتم مگه میشه حضرت مهدی بیاد آدم ها از تو جیب هم پول بردارن
مردم در آسایش زندگی کنند کسی به مادیات توجه نکنه
اما یک معجزه زندگیمو تغییر داد
اونم امام حسین بود میگن هر شب زیارت عاشورا بخونید
زیاد می خوندم وچیزی نمی دیدم تا اتفاق عجیبی افتاد
چیشد
خوب
چی
تا وارد این خونه نفرین شده شدم
کارم بجایی رسید که می خواستم خودکشی کنم
چون بچه ام جلوم داشت دیونه میشد
خوب
دنیا که الان هم جنگه، اما حضرت مهدی عج قربونش برم میان آدما رو از دست ظالمین نجات میدن
تا اینکه چند روز پیش همسایمون اومد و منو به مجلس ام البنین دعوت کرد
من وارد مجلسی شدم که همه عرب بودن و خیلی نمی فهمیدم ولی از درون نابود و گریان
پرچمی آوردن گفتن مال حرم هست به خودم گفتم
گفتم ای بابا این بت پرستی ها چیه به پرچم چسبیدن
نمی دونم چی شد که پرچمی گرفتم و زاز و زار گریه کردم گفتم تو هم این اشک منو ببر پیش امام حسین
آخه گفتن قرار باز برگردوننش
خب
اما بعدش من به خونه اومدم و سه روز بعد گویا زمین و زمان برای هدایت و کمک به من بسیج شدن
به خداوندی خدا بارها شنیده و خوانده بودم جهان ساخته انرژی های درونی شماست اما درکش نمی کردم
اما درست ولی نیرویی از درم منو هدایت می کرد
اصلا گویا نیرویی عجیب در من شکوفا شد هیچ کس جز خودم نبودنم حتی متوجه بودم که الان نیرویی دیگر به سراغ پسرم آمده و آن نیروی درونی منو به سمت پسرم برد دستمو گذاشتم رو سرش فرمان دادم خارج شو وگرنه با من طرفی
بچه ام گفت مامان چکار کردی سرم یاوری شد سبک شدم احساس راحتی دارم
یه کم عامیانه تر بنویس.. ادم باید روهرکلمه مکث کنه تا درکش کنه
خب الان ساده بگو ببینم یعنی همه اتفاقات بستگی به درون خودمون داره؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز