دیشب ساعت ۹ اومد خونه داداشم
داداشمم خونه نبود دیشب تنها بودیم
قرمه اورده بود که بوش پیچیده گفتم بیارم اومد خونه نشست جلو زنداداشم گفت من سیدم باید بخوری از غذایی که اوردم اونقدر ترسیدممم
خب درستش اینه اگه اورده بزاره بره دیگه مجبور نکنه که بخور
بهونمون این شد که دکتر گفته تا ۱ ساعت بعد قرص چیزی نخور قبل کرد ولی نمیرفت تا اون یه ساعت بگذره دیگه الکی گفتم شوهرم و داداشم دارن میان پاشد رفت
رفتنیم میگفت تورو روح بابات بزار بخوره🫥
الانم همینجوری مونده نزاشتم بخوره کسی