دوروز بود عموهای معتادم تو خونه دعوا و کتک کاری داشتند
از اتاقم بیرون مرفتم ولی خودتون تصور کنین دیگه دعوای مردا چقدر صداش وحشت ناکه مخصوصا که مامانبزرگ سرطانیم هم گریه میکرد صداش میومد
امشب همش تا صبح خواب دعوا هاشونو دیدم و بیدار شدم نمیتونم حرف بزنم کامل انگار لال شدم
این اتفاق سه سال پیش هم موقعی که عموم بهم تعرض کرد افتاد دو روز طول کشید درست بشم و بستری شدم
کاش حالم خوب بشه بتونم حرف بزنم
خستم دیگه نمیتونم
میخوابم شاید خوب شد