چهارساله باخانواده شوهرم توی خونه زندگی میکنیم دوتابچه دارم
تواین چهارسال خداخودش میدونه خانواده شوهرم چیاب سرم اوردن
همه جوره اذیتم کردن
الان دوشب روزه گریه میکنم میگم ب شوهرم منو ازاین خونه سمی خلاص کن بسه
دیروزشب گفتش خونه اجاره میکنم صبح بیدارمیشه نظرش عوض میشه
امروزبازبهش گفتم گریه کردم
میگه باشه
بعدش گفتم خانوادت میان تهدیدیت میکن میگن زمین نمیدیم دیگ هیچ سهمی تواین خونه نداری
یابگن نبایدزن بچهاتوتنهاتوخونه بزاری بری سرکار
میگه من خونه بگیرم پیشه توتوخونه میشینم سرکارنمیرم
میگم ینی چی سرکارنمیرم پس ازکجاپول میاریم مخوریم پول اجاره میدی
یامیترسی من مردی ب خونه بیارم
عصبی میشه چرااینطوری حرف میزنی
توروخدامن چیکارکنم شماهای راه حل بم بدین
خانواده شوهرم هنوزنمیدونن شوهرم میگ خونه اجاره میکنه
اگ بدونن هیچ وقت نمیزارن
اونادوست دارن مابدبخت باشیم همشه بیان برن بکوبن توسرمون
نمیزارن مامستقل شیم میگ پسرم نمیره اجاره نمیشینه