اگه حال داشتید بخونید خیلی ممنون میشم پاسخ بدین
واقعا دارم ب جدایی فکر میکنم
باورم نمیشه خودم…
با عشق وبعد از کلی سال دوستی ازدواج کردیم
شاید خیلیا باورنداشته باشن اما ازدواج پایان عشقه
خیلی اتفاقا افتاد
اما شخصیت همسرم بیشتر از همه چی عذابم میده
مثلا دیسکمر داره حاضر نیست دکتر بره درد زیادی بعد از بیدار شدن خیلییی عصبیییی و پرخاشگرش میکنه
البته نمیدونم راست میگه برا درد ک اینجوری یا نه….
مثلا کل امروز منتظر بودم بیدار بشه… وقتی بیدار شد مث وحشیا بود نزدیک بود منو هول بده کاش بدونید چقدر توی ذوقم خورد…
خیلی زودم عصبی میشه همیشه
قبلا هم چند بار روم دست بلند کرد مثل وحشیا بهم حمله کرده بود و من خنگ قهر نرفته بودم.. که ادب بشه حداقل
قدیما سابقه تریاک داشته… که بعد از ازدواج مورد مشکوکی ازش ندیدم جز ی بار ک توی جیبش دیدم و منکرش نشد گفت خییلی سرما خوردگیم طولانی شد🙄گفتم ی بار بکشم که بعدش ی دعوای حسابی راه انداختم
بخدا درامدم ۶ برابرش اون کارمند…
حتی فیسمم سرتر ۲۵ سالم هست…
با این سنم پول جم کردم خونه بخرم
خیلی کم پیش میاد حتی خرجی خونه بگیرم میگم اذیت میشه بااین حقوق اما گاهی کیگیرم که حس مردونه ش از بین نره
همشمیگم یکی دیگ بود منو تاج سرش میکرد
اما اینو باید ی ساعت بعد حواب نازش بکشی تازه اقا سرحال بشه
نمیگم ادم بدیه نه خوبیاش هم زیاد… فقط حس میکنم دیگه خسته شدم فکرمیکردم با گذشت زمان بهتر بشه اما داره بدتر میشه
مشاوره و دکتر هم نمیاد