هیچ کس منو هیچ جا نمیبره پوسیدم

والا من اصلا نمیتونم زیر بار زور برم 

اینکه تو بچگی چطور بوده هیچ ربطی به شما نداره 

اول با زبون خوش بهش بگو که وظیفه داره شما رو بیرون ببره و گردش و ... ببره 

شما اینقدر مراعاتشو کردی که پررو شده 

اون داد میزنه تو هوار بزن اون هوار میزنه تو بلند تر هوار بزن 

والا من چیزی از شوهرم بخوام انجام نده با خنده میگم پس میرم از عباس آقا سوپری می‌خوام برام انجام بده😁

اینجوری می‌فهمه وظیفشه انجام بده وگرنه کس دیگه این وظیفه رو به جا میاره😁

نمیتونی صبح که بزه مهد کودکه با کوچیکه بری بیرون؟ 

برو خونه بازی ای جایی که اونجا بچه ت هم ی ذره بازی کنه 

بعد م چرا پیاده میایی وقتی خسته میشی، اسنپ بگیر 

و از من به شما توصیه خواهرانه هرگز اجازه ندید شوهرتون به مادر و خواهرتون به چشم بچه نگهدار شما نگاه کنه

 اتفاقا هر موقع انتظار داره بچه رو ببرید مامانتون نگه داره. نبرید که متوجه بشه اونا وظیفه ای ندارن 

تاپیکاتو خوندم عزیزم 

چقدر سخته زندگیت 

حداقل وقتی ازدواج دومت بود کاش حواستو بیشتر جمع میکردی 

واقعا باورم نمیشه با همچین آدمی زندگی می‌کنی 

همسرت هم ازدواج دومشه؟

پررو شده 

انقدر بقیه بدون چشم داشت و جبران بهت کمک کردم که آقا پررو شده 

من جات باشم دیگه از مادرم کمک نمیگیرم 

هر موقع هم گفت ی بهونه ای بیار. ی بار بگو مریضن، ی بار بگو خونه نیستن 

خودت هم اسنپ بگیر برو خانه بازی اونجا دیگه برای بچه ها هم امنه 

خرج کن و اصلا مراعات رو نکن، دلیل نمیشه وقتی نمیبرتت بشینی توو خونه غمباد بگیری 

دقیقا موافقم 

خب همونه نمیترسه از جدا شدن و می‌دونه شما تحت هیچ شرایطی جدا نمیشی ازش و اینجوری رفتار میکنه