میخوام بگم هیچکس نمیتونه قسمت کسیو رقم بزنه و بازی قسمتو ببینید حتی اگه مردم در موردش بد فکر کنن
حدود ده دوازده سال پیش وقتی دبیرستانی بود از مدرسه اومده بود بیرون تو خیایون سوار یه پیکان شده بود متاسفانه دزدیده بودنش.این ور خونوادش هر چی منتظر بودن برگرده برنگشته بود روستا هم زندگی میکردن
نمیدونم چه اتفاقی میوفته اون بین و برای دختر اتفاقی میوفته اما خب پلیس پیداشون میکنه و زنگ میزنه خونواده بیان و اینا...متاسفانه یکی از آشناها که تو کلانتری بوده و متوجه ماجرا شده تو کل روستا پخش کرده بود چه اتفاقی افتاده بی شرف
مردم ایران هم که میشناسید دیگ و بدتر محیط کوچیکی مثل روستا...
انگار بیچاره دست خودش بوده که اتفاق به این تلخی تجربه کنه
حالا بعضی دخترا این زمونه کارایی میکنن که در مقابلشون این طفلی هیچ ایرادی محتمل نشده اما ....
خونوادش تا مدت ها جرات نداشتن بیان تو جمع فامیل و مردم از ترس پچ پچ و قضاوت های بی جا...
اون دختر چقدر هم ماه بود...چقدر هم ادم خوش لرخوردی...اما این موضوع باعث شد هیچکس دیگه حتی برای ازدواج طرفشم نره حتی اگه خیلیم پسری میخواستش خونواده ها نمیذاشتن...
اگه خواستگار غریبه ای هم داشت همیکنه تحقیق میکردن از روستا و جریانو میفهمیدن به هم میخورد...گذشت تا اینکه اون دختر رفت شیراز برای کار و چند سالی هست پیش برادرش شیرازه و کار میکنه..درسم ادامه داد لیسانسشم گرفت
چندین مدت پیش مریض میشه میره دکتر...دکتر که خانم هم هست از رو لحجش میفهمه هم اصالتن و برا یه استان هستن و پیگیرش میشه برا پسرش...که واقعا از ملک و دارایی گرفته تا قیافه و استایل و همه چیش اوکی هست
الانم دیگ خاستگاری کردن و تموم شده قولشو دادن
واقعا خیلی خیلی خوسحال شدم براش چون برهه سختیو پشت سرگذاشت خیلی سخت...بازی با آبروی ادم کمر شکنه
اما خدا همیشه ثابت میکنه اگه صبر کنی تحمل کنی تهش قشنگه❤️