من خودم به هیچی ویار نداشتم نه بدم میومد نه خوشم میومد حالت عادی بودم چی میشد یه چی ببینم دلم بخواد
فقط یبار تو خیابون یه آقایی داشت از این شیرینی کره ای ها میخورد داغ درست میکنن اسمشو نمیدونم
نمیدونم چه فعل و انفعالاتی تو ذهنم گذشت گفتم یه دونه به من میدی