یکجایی از زندگی میفهمی این قربون صدقه رفتنا برات پول نمیشه شکم خودت رو بچه هاتو سیر نمیکنه ارزوهای از دست رفته خودت شوهرت بچه هاتو به دست نمیاره حسرت ها کمبود هارو جبران نمیکنه
یکجایی شب سرتو میذاری میخوابی برمیگردی نگاهش میکنی نباید آه بکشی که چرا این شد چرا اینجوری شد
دوست داری بغلش که میکنی هم از چهره اش حس خوب بگیری هم از هیکلش ..
نماز و مومن بودنم خوبه ولی هیچی شغل و موقعیت خوب و اینکه دستش به دهنش برسه محتاج نباشید نیست