دخترم سه سالشه خیلی اذیت شدم تا بزرگش کنم خود دخترم خیلی آرومه ولی شوهرم کافی بود باد از بغل بچه رد بشه دادو هوار بیرون میریم تو بغلش میگیره میبره و میاره
حالام شنیده انفولانزا اومده الان دوهفتس نذاشته دخترم بیرون ببرم همش میگه خونه امن ترین جاس
خسته شدم با من کار نداره هرجا برم ولی دلم بره دخترم میسوزه اصلا نمیزاره زندگی کنه
تا میخوره زمین هزاربار غر که چرا بچه افتاد
حتی یبار سرش آروم خورد به داشبورد ماشین جوری دعوامون شد من ۱۱شب درماشین باز کردم،زد بغل پیاده شدم بزور اومد دنبالم برگردوند
نمیدونم چیکارش کنم این چجور علاقه آیه اخه