اول بگم تولد یکی از همکلاسیام بود امروز بعدظهر
اون روز دوستم ازم پرسید تولد نمیای منم گفتم نه نمیتونم بیام
همکلاسیم با دوستم بیشتر دوسته و من باهاش ارتباط ندارم ولی دعوتم کرده بود
سه تا تولد با دوستم رفتم ولی ایندفعه چون راهش دوره دوستمم نیست چرا برم خب
اونموقع بهش پیام دادم تولد چطور بود گفت با من حرف نزن تو واقعان دوست بدی هستی تولد نیومدی تنها رفتم فهمیدم فقط ب خودم میتونم تکیه کنم😐
گفتم عزیزم من ک همون اول گفتم نمیام میگه نه تو منو تنها گذاشتی
فقط بدونین تو هرچیزی من واقعان کمکش کردمو تنهاش نزاشتم
امروزم قرار بود جایی بریم کنسل شد پهلومم درد میکرد بخاطر معدم
مامانمم دستشو میخان عمل کنن همه کارای خونرو من میکنم این روزا
کادو هم نگرفته بودم پول نقدم نداشتم ک برم
واقعان تخصیر من بود؟