2777
2789
عنوان

جدا شدن توی سن کم (زندگیم)

70 بازدید | 11 پست

توی نوزده سالگی کسی هست جدا شده ایندش چیشد 

تونستین دوباره زندگیتونو بسازین 

باز شریک زندگی خوب پیدا کردین مجرد بود یا شرایطش مشابه شما

قلبم داره می ترکه خیلی بی محبتی دیدم طوری که اعتماد به نفس هم ندارم گاهی از خودم بدم میاد 

نه من دوسش داشتم نه اون

اون به حرف مادرش اومد جلو من ۱۳سالم بود سرم گرم درس و مدرسه کلاس ششم بودم خانوادم گفتن گفتم نه گریه کردم گفتم میخوام درس بخونم شوهر نمیخوام‌ گفت ما شرطمون اینه بزاره درس بخونی و فلان و قانعم کردن اما ته دلم نمیخواستمش 💔اصلا دوستش نداشتم دعا میکردم آزمایش منفی بشه نشد💔اختیار نداشتم از بزرگا میترسیدم 💔هروقت چیزی میگفتم بهم میگفتن جواب عمتو چی بدیم مگه مارو مسخره گرفتی 

من دوستش نداشتم ولی بعد ازدواج دیگه به اجبار پذیرفتم و بهش وابسته شدم فقط اما دو سال نه روزم روز بود نه شبم شب 💔قشنگ توی جهنم میسوختم انواع توهین تحقیر کتک خیانت و خانوادش هم پشتش بودن هرروز زنگ میزدن تهدید میکردن باید بچه بیاری نیاری زن دوم میریم میگیریم پژمرده شدم با این وجود درس میخوندم ولی نمیزاشت کتابمو پاره کرد

فقط خدا میدونه چقدر عذاب کشیدم الان همه دوستام دارن یکی یکی ازدواج میکنن و بعضیا بچه دار شدن بعضیا کنکور قبول شدن و عقد کردن اما من چی 💔سهم من از این زندگی چیزی جز عذاب کشیدنم بود مگه؟

باز پشت موندم تا جبران اون سالهایی که نزاشت بخونم،بخونم 

قلبم گرفته چقدر باید خودمو امیدواری بدم چقدر باید صبر داشته باشم چقدر باید قوی باشم بعد یکسال روانم تازه بهتر شد دوست ندارم خبر ازدواج دوستامو بشنوم💔


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کلاس ششم !!!🤦‍♀️

 کاربر خانوم هستم.من عاشق پسر مذهبیه واحد روبرویمون شدم صداش همش تو اتاقمه دارم دیووونه میشم...سه سال هست که تو ساختمون ما دو تا پسر از شهر دیگه برای کار آمدن و زندگی میکنن و دیوار اتاق این پسر با دیوار اتاق من مشترکه، تویه طول سه سال تمام خنده هاشو صحبتاشو تلفناشو رازو نیازاشو و نماز خوندناشو نماز شباشو و حتی گریه هاشو (موقع رازو نیاز و خوندن دعا)شنیدم و خیلی وقتها ک شروع به صوت قرآن میکنن من اینور دیوار دست از کارم بر میداشتم و به صوت قران ایشون گوش میدادم و میگفتم خوشبحال همسرشون(مطمعن شدم مجرد هستند) من ایشونو ندیده بودم تا اینکه پارسال بارها ایشونو دیدم و دلم رفت و الان درگیرش شدم  من جز توکل کاری از دستم بر نمیاد ،من در ماه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ کربلا روزیم شد و اونجا از آقا خواستم یا فراموششون کنم یا اگر به صلاحه  این پسر رو به من ببخشه که مطمعناً قَدرش خواهم دونست در غیر اینصورت بهش همسری بده که قَدرشو بدونه...                             خیلی ها ازم پرسیدن به کجا رسید این عشق یک طرفه! (مرسی از پیگیریتون) پسر همسایمون اسمش آقا حامد هست.عزیزان از  آقا حامد رفتارهای مثبت زیادی دیدم از پارسال تا امسال نمتونم بازش کنم چون طولانی هست ولی در نهایت پسر همسایمون من رو خیلی نامحسوس نشون مادرش داده الانم رفته شهرشون و خبری نیست ازش حالا نمیدونم باز هم میبینمش یا نه! و خبری هم از خواستگاری  نیست 💔🥺شاید مادرش خوشش نیومده و هزارتا شاید دیگر... یک صلوات برای آرامشم و حاجتم مهمونم میکنید عزیزان؟؟؟🌹مچکرم🙏

عزیزم تو از پسش برمیایی درستو بخون کنکور بده ی رشته عالی قبول بشی بعدش میری سرکار و اگه خدا بخواد ی ازدواج موفق میکنی با کسی که انتخاب خودته دلتم نخواست مجرد میمونی تا هروقت دوست داشتی . دختر دایی من ۱۶ سالگی ازدواج کرد شوهرش اعتیاد داشت خیلی اذیتش میکرد تو ۲۱ سالگی طلاق گرفت کنکور داد ۲۲ سالگی فرهنگیان قبول شد الانم خیلی خواستگارای خوبی داره خودش میگه فعلا قصد ازدواج ندارم . 

از حادثه جهان زاینده مترس/وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس/این یک دم عمر را غنیمت می‌دان/از رفته میندیش و از آینده مترس🦋🤍❄️

متاسفم برای این اتفاقات


من مامانم همین چند روز پیش کتکم زد یک چ.  سه زخمی شد دستم و الان چندین روزه که دارم سرش چ. سناله میرم،تحملت خیلی زیاده که این رو تجربه کردی،با این حال اگه راهنمایی من میخوای افسرده نباش(نمیدونم چشکلی افسرده نباشی ولی افسرده نباش)بعد اینکه با آرومی به خانواده شوهرت و اینا فحشای ناموس یا هرچی میخوای بده ولی با صدای آروم و بهشون بخند تا بفهمن چقدر حرومزادن،اگه کمکت زدن چنان بزنشون که آروم بگیرن بعد زنگ بزن پلیس همچیز بگو و طلاق بگیر و برای زندگی خودت راحت شو

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792