آخی یاد خودم افتادم قبل ازدواجم پسری بود که ادعای عشق داشت و دو سال از من کوچکتر بود و می گفت بدون من نمیتونه زندگی کنه... بعدش گفت خیلی تلاش کردم خانوادم راضی نمیشن و با هم کات کردیم رفت و بعد سه ماه که من داشتم با خواستگار جدیدم صحبت می کردم دوباره اومد منم تحت تاثیر قرار گرفتم و خواستگارم رو رد کردم و بهش خبر دادم که خواستگارم رو بخاطر تو رد کردم و در جواب بهم گفت زندگی خودته و به من ربطی نداره داغون شده بودم اصلا باورم نمیشد روحیه ام خیلی بد بود بعد دو ماه با همسرم دوست شدم دیگه نمی‌خواستم ازدواج کنم فقط می خواستم حال و هوام عوض بشه دوباره پسره پیداش شد و این بار بهش گفتم برای همیشه برو من دیگه کاری باهات ندارم گفت من بدون تو می میرم گفت هیچیت نمیشه دیگه خداحافظی کرد و رفت بعد یکماه دیدم پروفایل اینستاش نوشته متاهل و متعهد و عکس خودش و نامزدش رو گذاشته... خوشحال شدم که دوباره بخاطر این آدم بی شخصیت تحت تاثیر قرار نگرفتم... عشق واقعی رو با همسرم تجربه کردم بعد از سه سال تلاش دو طرفه و دوستی چندین سال پیش ازدواج کردیم با وجود مخالفت هر دو خانواده و در طول این سالها خدا رو هزار مرتبه بابت ازدواج و آشنایی با همسرم شکر کردم.
همون دیگه برای همین کات کردم نمیدونم بخدا قسم بااینهمه عشق و دلبستگی چیکار کنم من ی درصد ایندمو بدون اون تصور نکردم دیشب بهش گفتم تو خودت نخاستی اینو ک گفتم بغضش ترکید و هق هق گریه میکرد گفت تو از دل من خبر داری ک این حرفو یمزنی دو سال همه ایندمو باتو دیدم و ساختم حالا نباید بهت برسم خیلی سخت بود خیلی اخر دیدم ساکت نمبشه اشکاشو پاک کردم ولی باز فایده نداشت چشاش دیگ باز نمیشد
خیلی نیاز ب توجه و محبت من بوده اخه رابطمون واقعی بود خمه حسرت میخوردن ای خدا
الان کات کردم و بلاکه کلا ولی میاد جلوی مدرسه میدونم
بنظرت دوری بهش فشار میاره وقتی از من ناامید شه و هیچی نبینه میره ب خونوادش فشار بیارع
انکار حاضر اماده میخاد مثلا میگه دعا میکنم فقط بهت برسم
میفهمم بخاطر سنته بخدا ک کامل میفهمم خسته میشه آدم از دوستی زیاد از دیت رفتن و از زندگی تکراری !!!!ولی اون پسر باید یسری چیزا بسازه
مثلا معافیت داره؟!
شاغله؟!
درس میخونه؟
درآمد !؟
ماشین
شرایط خونه رهن یا اجازه کردن !!!
میدونم ک باید تکلیف روشن شه ولی نامزدی طولانی یا عقد طولانی هم خوب نیس ب اینم فکر کن ! شماها ک انقد همو دوسدارین چیزی نمیتونه مانع باشه پدرش هم کوتاه میاد
عشقتون ابدی
ممنونم گلم.... خانواده همسرم فقط ازدواج سنتی رو قبول داشتند، پدر من هم با مهریه پایین و شرایطی که من قبول کرده بودم راضی نبود... فرهنگ هامون هم خیلی فرق داره با هم... البته من و همسرم با هم اوکی هستیم.
عزیزم اگر دو نفر همدیگه رو بخوان می‌توانند اینقدر منتظر هم بمانند تا خانواده ها راضی بشن ولی خیلی پسرها ادعای عاشقی میکنند و تسلیم خانواده هاشون هستند.
عزیزم اگر عشقت خسته شد و گفت که خانوادم راضی نمیشن بدون داره بهونه میاره و سعی کن منطقی رفتار کنی... زندگی مشترک بزرگترین تصمیم زندگی هست.
فداب محبتت گلم
نه بقران من فقط باهمین دوست شدم اونم چون دوستم معرفی کرد و بهم‌ثابت شد
اره سربازی رفته سرکار میره ماشینم داره خونهم تقریبا اوکیه همه چیش با خودم بود ینی با من ک بود ابن پیشرفتارو کرد برای همین میگه نیمتونم بدونت
واقعا کوتاه میاد اخهذاون تلاشش کمه انگار ؟
بنظرم باید صحبت کنه و پای حرفش مردونه بمونه کم کاری داره اره
کوتاه نیا !!!! دلت نسوزه ک همش بخواید رل بمونید حداقل یه تاریخ تعیین میکرد برا خودش و دلگرمی شما ک‌نتونه زیر قولش بزنه
اگه خیلی میخوادت راهش هم پیدا میشه کم کمش اینه مادره پدره رو راضی کنه
