میفهمم حست رو ها
منم دوس دارم که اگر سمت خونواده ی همسرم دعوت میشم،به من زنگ بزنن
ولی خوب نمیزنن.فامیل رو نمیگما.پدر و مادر و خواهر و برادر منظورمه
منم دیدم واقعا کاری از دستم برنمیاد.به جای اینکه خودمو عذاب بدم یا به فکر اموزششون باشم،گفتم بیخیال.همسرم هم جزئی از منه دیگه.به همسرم میبخشم رفتارشونو
البته بازمممم میگم این مدل رفتار به رابطه ی خودت و شوهرتم خیلی بستگی داره
اما در مورد این مساله که بابتش دلخوری،چیزی که من از مردها فهمیدم اینه که اگر میخوای به خواستت در اسرع وقت برسی،اول اینکه باید قلق شوهرتو پیدا کنی
اکثر مردا از زورگوییبدشون میاد که اونم بخاطر ذاتشونه
همون حرف رو با مهربونی و حرفای قشنگ بهش بگی رو هوا قبول میکنه
مثلا همون شب یلدا میگفتی عزیزم کاش زودتر میومدی
همه منتظر مائن
یا برای امشب،زود میرفتی و یه دور دیگه متذکر میشدی که ادم باید هرجایی که دعوت میشه به موقع بره
کلا تا جایی که من اطرافم دیدم،شیوه ی درخواست مهربانانه و بدون زورگویی خیلی رو مردا جواب میده
خودم و اطرافیانم از این روش جواب گرفتیم