روز عروسیم شمع داخل سفره شام عروس یه دفعه افتاد روی سفره آتیش گرفت خواهرشوهرم فوری با کف دستش خاموشش کرد ،کف دستش بد سوخت ،اگه این کار نکرده بود و آتیش ادامه پیدا کرده بود می افتاد روی من و دامن لباس عروس و پاهام می سوخت یا شایدم اتفاق بدتر .....از خوبی های خواهر شوهراتون بگید یا کارهایی که براتون کردن
دمش گرم. کاره خوب زیاد کرده همین که دخالت نمیکنه خودش کارخوبیه
کاری به کارم نداره یکی دوبار دخترمو نگه داشته من درمونگاه رفتم
کاری که خواهرم برام نکرده!
والا از اذیت کردن آسون که بگذریم
خواهر شوهر کوچیکه ی من بچمو خیلی دوست داره و همش میبره مثل دسته گل نگهش میداره و بهش محبت میکنه بی منت و توقع
حامله ام رفتیم ی جا طرف باهام مشکل داره غذاشو قایم کرد حالا من اینجور نیستم ببینم هوس کنم ولی پ خواهر شوهرم متوجه قضیه شد چند روز بعد غذا را برام درست کرد و فرستاد
سیر سقطم بیمارستان بستری بودم اومد پیشم کلی خوراکی و درد دل کلی هم حواسش بهم بود در کل خیلی خوبه
ممنون میشم دعا کنید دامنش سبز بشه
منم پسرمو میزارم پیش خواهر شوهرام نگه میدارن‌البته خیلی کم‌شده بزارم مجبور شدم
یا غذا میفرستن گاهی ولی خیلی ساده ان هر حرفیو از رو هوا میزنن و گاهی متوجه نیستن چی میگن😅
سرش به زندگی خودش گرمه همین یعنی همه چی برا من.
خواهر شوهر بزرگم هم فوت شده.خدا رحمتش کنه.یکبار با شوهرم دعوامون شد.قرار بود عیدی ببریم برا خواهرش،منم گفتم من نمیام اصلا.برداشت تنها برد عیدی خواهرشو.برگردونده بوده عیدی رو.گفته بود مرد بی زنش نه مهمونی میره نه عیدی میبره برو با خانومت بیا.انقد دلم خنک شدا.به خودشم همون موقع گفتم که چقد از کارش خوشم اومده.بعد فوتش هم هرجا حرفش پیش بیاد تعریف میکنم
بنده خدا حداقل با پایی یا با جسم دیگه ای میزد روش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز