من برای بند و ابرو رفته بودم ارایشگاه بعد یکمی شلوغ شده بود راهیشون کرد .خود صاحب سالن ابروهام برداشت بندم رو زیر دست میخاست بزنه خلاصه
ی زنه اومد تقریبا ۴۷سالش میشد با دوتا دختراش
سریع میخاست بره من عکس العمل نشون دادم بلند شدم خود زیر دسته گفت نوبت اون خانومه .من نشستم کارم تموم شد.اون سریع اومد ک بشینه خلاصه دیگه حواسم به آیینه پرت شد داشتم موهام باز میکردم میبستم .همینکه اومدم بشینم کارت اینام در بیارم دیدم زنه ننشته اون خانوم شاگرد هم داره دستمال میکشه رو صندلی که چیزی نیس حتما من ازین ماسک زدم ریخته انقدر بر خورد بهم انگار من اونجا شاشیدم صندلی های اونجا چون چرمه ی زر نم بزنه سریع همه چی معلوم میشه منم بیماری هایپری دارم دست و بدنم یکم نم میزنه در حد یزره هیچی دیگه لال شدم حساب کردم اومدم بیرون خیلی ناراحتم بخاطر این مریضی اعتماد بنفس رو از دست دادم همینطوری اظطراب اجتماعی دارم حالا از ارایشگاه رفتنم افتادم دیگه روم نمیشه