دقیقا مگه اینکه هزینه بدی مثل من
باید تحمل کنی اخلاق های متفاوتشون رو
اینکه چرا مثل اونا پانزده سالگی ازدواج نکردی یا باید نیش و کنایه هاشون رو بشنوی یا سرت فقط توی زندگی خودت باشه و باهاشون نی و نیای
کم محلت میکنن از بس حسودن
از همه بدتر مادرشوهر نادان که حتی به قیمت فروپاشی زندگی پسرش میخواد حال عروس رو بگیره
من فکر میکردم ازدواج ساده است توی دلشون جا باز میکنم ولی دیدم من رو از خودشون نمیدونن