خانما من واقعا تو خونه کوچیک دلم میگیره. خیلی سختمه از راه پله بالا برم. و همیشه تو خوابم هم خونه ویلایی نمیدیدم. الان خونمون ۶۰_۷۰متره خییییلی کوچیکه همیشه وسایلم ریخت و پاشه. یهو از طرف ی ارگان دولتی ی خونه برامون جور شد. ۲۰ تا خونه تو ی کوچه. حیاط مجزا. اگ دو طرف کوجه رو در نظر بگیریم. ۵ تا خونه چپ ۵ تا خونه راست. دیروز مراسم قرعه کشی بود و ما افتادیم پایین و حتی اولین خونه یعنی موقعیتش نسبت ب کسایی ک تو قرعه کشی بوده خیلی خوب بود. من واقعا انقد خوشحال بودم ک نگم. درسته خونه از مرکز شهر دوره ولی عوضش حیاط داره. خونه خودمونه. راه پله نداره. ۳ تا خواب داره. دیشب انقد ذوق داشتم خونه ها هنوز نیمه کارن گفتم بریم ببینیم وقتی رفتیم خیلی از خونواده هاهم اومده بودن همه مردا هی گفتن خداروشکر فلان بیسار. شوهر من بُق کرده بود ک نقشه ش خوب نیست. راستم میگه البته متراژش اونقد بالا نیست ک ۳ خواب باشه. ولی من گفتم فوقش یکی از خوابارو تخریب میکنیم روی سالن. ولی شوهرم انقد دلسرد شده گفت ن میفروشمش. با پولش ی ۵۰ متری مرکز شهرم نمیشه خرید. خدایا چقد خستم