حالم بهتر بود الان ناامید تر شدم حس میکنم خدا دوستم نداره هعی خاستم نشد یکی از اشناهام حامله هس همسن ...
بیخیال بابا، دقیقا میفهمم چی میگی چون منم همزمان با دو تا از آشناها باردار بودم و تاریخ زایمانمون یکی بود اون دوتا زایمان کردن ولی من ... ولی بعدش کفش آهنی پام کردم و افتادم دنبال دوا درمون و خدا رو شکر با این داروها نتیجه گرفتم، منم مثل شما یه بچه داشتم بدون هیج مشکلی، برای دومی دچار مشکل شده بودم
جهان خیلی زیبا میشد اگه ما خانم ها هوای همو داشتیم.. مادرشوهرجان ،عروس جان,جاری جان، خواهرشوهرجان، ما همه زن هستیم ، از سختی هایی که هممون میکشیم خبر داریم، لااقل به همدیگه رحم کنیم..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خودمم همه مسولیت بزرگ کردنشون با خودمه شوهرم که فقط سر کاره وقتی هم میاد خسته است نمیدونم دو دلی ...
من همسرم کمک میکنه ولی واقعا گاهی نمیکشم و از توانم خارجه دوتایی اولی بزرگان ولی بازم مسعولیت دارن بهرحال سخته پسرم پنج ماهش بود بعد زایمان هنوز پریود نشده بودم که دوباره باردار شدم ولی سقطش کردم
دیگه کسی که با نامحرم ازادانه در ارتباطه که حسودی و حسرت نداره دختره گل🥲
اره بدم میومد از کارش اما اون بعده من حامله شد و بچه اش راحت میاد بغلش اما من بچه تو شکممو از دست دادم حسودیم میشه .اونم دو بار برام پیش اومد بار اولشم 7ماهع بچه ام بدنیا اومد 6ماهگی با ی سرما خوردگی ساده از دستش دادم 🥲