من دختری نیستم که بخوام ناله و زاری کنم ولی کم اوردم
دلم میخواد داد بزنم بگم بس نبود تو این سن کم تو نوجوونی به خلطر یه دلایلی ازدواج کردم حالا پشت سرم حرف بزنن حالا بهم بگن تو خرابی تو فلانی من حقم نیست
من حقم نیست خوانوادم اینجوری از هم بپاشه حقم نیست بابام خیانت کنه حقم نیست مامانم تو این وضع مالی زندگی کنه مامانم ۸ ساله یه جوراب نخریده وقتی غذا درست میکنه ته مونده هاشو میخوره تا بتونه منو سیر کنه لباسای پاره پوره میپوشه لباس خوب تنش کنه
حقش نیست تو اون وضع جهزیه بده
حقم نیست پول نداشته باشم
حقم نیست کسیو نداشته باشم راهنماییم کنه با اینکه من همیشه به همه کمک کردم
دارم دق میکنم دیگه نمیتونم قوی باشم