دقیقا مثل شوهر من دوسال زیر خونه مادرش بودم توی یه اتاق هیچوقت راضی نبود,جدا بشیم ,آخرش من قهر کردم و رفتم مجبور شد خونه بگیره ,اونم چه خونه ای نمور و یه خونه بدرد نخور ,میگفت تو منو از مادرم جدا کردی ,خانوادش ,خیلی عذابم میدادن توی هیچ کاری راحت نبودم ,غذای درست و حسابی هم نمیخوردم ,جدا شدیم بهر حال ولی این دیگه اصلا خونه بهتری برام کرایه نکرد ولی ,فقط دلم خوش بود خونه خودمه و راحتم حاضر بودم هر کاری میکنه فقط اونجا نمونم و برم خونه خودم ,بعد از جدا شدن نه خرجی بهم داد نه کاری بمن داشت و نه محبتی البته از اولشم ادم سردی بود ,و بچه مامانی ,اصلا خیلی عذاب کشیدم ,ازم تنفر داشت ,که چرا جدا شدم از مادرش ,ولی تو هم یکم دیگه تحمل کن شاید خودش رفت ,مادرش ,