عقد کردیم
مجردی میرفتم و حتی شهر دیگه ای درس خوندم بابام به شدت مذهبی و استرسی اما کاری نداشت نهایت ۱۰ دقیقه بحث میکردیم و تمام
دوستم ازم ناراحته تنها بابل زندگی میکنه چندین بار گفته بیا دوروز پیشم بمون هربار پیچوندم چون حوصله نداشتم
دلم یکم تنوع میخواد
میگم چطور پس خودت دعوامون شد چند ماه پیش
ول کردی رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟
میگه باشه منم دیگه نمیرم بدون تو جایی
اگرم بحث به بابا مامانم بکشه اهل دخالت نیستن میگن خودتون حل کنید
من چه گناهی کردم تفریح نداشته باشم؟
بگو منم در عوض سفر تنهایی تو یبار میرم دیگه نمیرم
خب تو ک دلت میخوادت میخواد با همسرت برو عزیزم😘
عزیزم ازدواج کردی بهتره بدون همسرت نری
با صحبت قانعش کن اگه خیلی برات مهمه
رفیق ارزش نداره تو زندگیت دعوا راه بندازی
ایشون مگه از قبل ندیده شما تنهایی سفر میرید ؟
همینو بهش بگو
بگو از قبل تو همینطوری بودم اون موقع چرا این چیزا رو ندیدی ؟
باید باهاش کنار بیای
سلام
حرف همسرتون گوش بدید
تفریحاتتون با هنسرتون چینید و با دوستان تزدیک محل زندگیتون
والا پس فردا نیایید تایپیک کنید همسرم از دستم رفت 😅
بچسبسد به زندگیتون حالا که حمایت خوانواده هم ندارید
والا اینجور چیزا تو خانواده ما هم قفله.
چرا دوستت خودش نمیاد؟ بالهره باید نامزدت هم راضی باشه
