درست س شنبه هفته پیش بود زنگ زدن گفتن زود خودتو برسون خونه بابا
هرچی پرسیدم چی شده هیچکس درست حسابی جواب نمیداد . ته دلم خالی شده بود حس میکردم تو ی چیزیت شده
با عجله حاضر شدم ب پری زنگ زدم گف بابا مرده 😳 گوشی از دستم افتاد فقط جیغ میکشیدم چون باور نمیکردم
تازه دکترا گفته بودن داری بهتر میشی . شب قبلش واست کلی دعا خوندم کلی صلوات فرستادم . فکرشو نمیکردم فردا شبش تنهام بذاری . ملیکام انگار فهمیده بود راس ساعت ۵ شروع کرد ب گریه شدید . ارومنمیشد
نگو میدونسه ک دیگ بابا بزرگش تو این دنیا نیس
یه هفته ست ندارمت بابا . یه هفته ست صورت ماهتو ندیدم . یه هفته ست عیادتت نیومدم بجاش تو این ی هفته خاک سردتو دیدم خاکتو بغل کردم . گریه هام از سر دلتنگیه بابایی . روحت شاد عزیزدلم