به شوهرم زنگ زدم گفتم امروز زود بیا برقا هی پشت سر هم میره تاریکه من میترسم گفت باشه ولی طبق معمول رفت نشست خونه ننش.دیشبم که ساعت یک شب اومد خونه تااون موقع تنها بودم.بهش گفتم همراه بانکم خرابه برا یکی پول جابه جا کن گفت باشه یکساعت دیگه زنگ زدم گفتم واریز کردی؟ گفت نه سقفم پره گفتم واسه سیصد سقفت پره ؟گوشی رو قطع کرد.رفتم خودم واریز کنم عابر بانک دور بود.ساعت هشت و نیم بود ،بین راه منو دید از ماشین پیاده شد داد میزد که تو کس و کار نداری این وقت شب راه افتادی بیرون تیپ زدی فلان کردی.گفت تو خونه جداهم میخوای با این ولگردیات عمرااا بزارم برمیگردیم واحد بالایی مامانم. منم گفتم خودت برگرد اونجا من پامو نمیذارم تو اون یک دونی😭
عوضی دیشب خودش یک شب مست اومد خونه من هشت بیرون بودم .کلا هم خونه مادرشه امشب مثلا خواست زود بیاد