از صبح ک بیدار میشم تا شب ک میخوام بخوابم تلوزیون روشن صداش تا اخر زیاد همه لامپها روشن. دوتا داداش وحشیم همش در حال دوییدن تو خونه و سروصدا منم ی دختر داغون افسرده ک پدرش ازش متنفره
ی لحظه نمیتونم تو حال بمونم الانم تو اتاقمم انقد یخه دارم میلرزم میگرن دارم و طبع بدنمم ب شدت سرده حالم افتضاخه دوست دارم بمیرم اگ تو خونتون ارامش و سکوت هست خداروشکر کنین حیف من این نعمتو ندارم مغزم داره پاره میشه و برای پدرومادرم مهم نیس و میدونم برای تویی ک الان داری اینو میخونی ام مهم نیس فقط کاش زودتر بمیرم راحت شم لاقل داخل قبرم سکوت و تاریکی هست کسی نیست اذیتم کنه😭😭💔💔