بیایید ببینم حق دارم عقده کنم یا فامیل شوهرم

چون دختر خودش هم چادری هست اهمیتی ندادم به گیر دادنش به پوششم

ولی متاسفانه کارمون پیشش گیره

شوهرمم ادمی خست ذهنش فراتر اینکه داشته شوخی میکرده نمیره

اما خیلی عقده کردم بنظرت واقعا شوخی کرد؟ یا قصدش بس احترامی بود؟

دقیقا همینطوره چون همه ازش حساب میبرن خندیدم و سکوت کردم ولی بغض کزدم اصلا چرا یکی باید تو برخورد اول اینطور بی احترامی کنه من خیلی احترام گذاشتم بهش

متاسفانه ادمی هستم در لحظه اون موقعیت متوجه نمیشم بعدش که فکرش میکنم متوجه میشم

بعد کارمون پیشش گیره متاسفانه

دقیقا همینطوره مهم شعوره که این ادم نداشت 

اخه برگردی به ی زن ۱۹ ساله هر چقدر سنش کم 

که داره تو روت میخنده و احترام میزاره اینطور شوخی جلف بکنی

من بابامم بهم بگو برو تا کتک نخوردی بدم میاد

تعجبم از این بود شنیدم دختر خودش هم چادریه

میدونی اجساس کردم  عمدا اینطور باهام حرف میزنه و رفتاز میکنه  حتی به لهجم هم گیر میداد 

اصلا انگار مشکل داشت با من 

خیلی ناراحت شدم من نمیتونم چیزی بگم حتی به شوهرم چون ذهنش فقط در حد شوخی میبینه این موضوع رو و باهام بحث میکنه 

فقط واگذار میکنم به خدا

اگر اینکارو کنم همسرم خفم میکنه 

میدونی تنها راه اینه دفع بعدی دیدمش فقط سلام و خداحافظ  نه باهاش جرف بزنم نه نگاش کنم چون 

من در جواب صحبت هاش به احترام سن و سالش لبخند میزدم و احترامشو نگهداشتم دم دراورد فکر کرد خوشم میاد

صددرصد به مادرشوهرم میگم شکی نکن

ببین شوهر من منظوری نداره کلا خودش ادم شوخی هست 

ذهنش فراتر از اینکه طرف داره شوخی میکنع نمیره و نخواهد رفت

ولی شخصیت من اینطور نیست وگرنه مردی هست که همیشه مدافع منه همه جا

چون دختر خودش باحجابه میگم 

کلا ی جوری بود ی جوری با من رفتار کرد همسرم متوجه نشده اصلا ولی من زرنگ ترم خوب فهمیدم

حالا جالبش اینجاس خودش نماز خونه

دخترشم چادریه

من بهش گفتم تا لحظه مرگم این حجاب دارم فکر کنم از این لجش گرفت که جوابشو دادم

کلا جامعه اینطور باهام رفتار میکنه ولی هیچوقت سست نشدم اما اگر فقط در مورد حجابم شوخی میکرد بهم برمیخورد میگفتم بخاطر حجابمه ولی چون به لهجم هم گیر داد بدم اومد یکی نیست بگه به تو چه پفیوز 

دقیقا همینطوره اشتباه کردم شوخی اول خندیدم تا رسید به اونجا تقصیر پدرمم شد