بالاخره باید برای ازدواج باهم اشنا بشن دیگ
بعد این همه دانشگاه رفتن و سرکار رفتن تا مرکز استان
اینقدر با مترو گشتن و رفتن به مرکز خرید از ۱۸ سالگی تاالان که ۲۵سالمه به رابطه موفق نداشتم اصلا موفق هیچی موقتم نداشتم همش به درد نخور بودن یا خسیس بودن یا اینقدر زشت بودن یا مشخص بوده دوسم نداشتن و .... همشون تو یک هفته تموم شد احساس بی عرضگی میکنم خیلی دخترا محدودتر بودن ولی زرنگن
از لحاظ ظاهری به خودم خیلی میرسم متوسط رو بالا هستم
الان ک ۲۵ سالمه اینقدر احساس تنهایی میکنم دوست دارم ازدواج کنم ولی بازم میترسم ترس دارم نگرانم ک نکنه تنها بمونم ...