کیا با حس کم و آدم خوب ازدواج کردن

ببین گلم سعی کن زیاد سخت نگیری البته خودم خیلی بد بودم از این نظر اگه اینا گیر نبودن منم حالا حالا ها ازدواج نمی‌کردم ولی الان فهمیدم هر کسی یه ایرادی داره دیگه گل بی عیب خداست ولی در کل من به شخصه به مرور باهم مچ شدیم و بعد عروسیمون اختلافامونو با مشاوره رفتن حل میکردیم 

منم اوایلش همین حسایی که میگی رو داشتم دقیقا بدلم نبود ولی بعد تو زندگی اون حسا همش از بین رفت 

خوب از نظر مالی خانواده حمایت میکنن ؟ 

مثلا سعی میکنه تفریح ببرتت یا اگه بگی قبول می‌کنه زود ؟ یا باهات چطوری صحبت می‌کنه ؟ مثلا مشاور ما می‌گفت هر چی میخوای بگی قبلش یه عزیزم بزار معجزه می‌کنه 

یا به من می‌گفت اگه میخوای همیشه حرف حرف تو باشه یمدت هر چی هرچیااااا شوهرت گفت بگو چشم چون مردا نیاز به تایید شدن دارن و این باعث میشه یاد بگیره که اونم بگه چشم این توصیه خیلی کمکم کرد و دقیقا شوهرم به حرفام گوش میداد 

عزیزم البته به شوهرم می‌گفت که با من اینطوری حرف بزنه

ببیند تایپیکاتون رو یه کوتاه دیدم.

یه نکته رو بهتون بگم و تصمیم با خودت

ضعیف بودن با خوب بودن فرق میکنه

ضعیف بودن با بچه مثبت بودن متفاوته.

شاید از سر ضعف خوب هست.

اگه با یه کوچولو ضعیف بودن مشکل نداری ادامه بده.

ولی اگه انتظارت مرد قوی و محکم هست تجدید نظر کن

ببینید

اگه این ضعیف بودن بخاطر بی تجربه بودن و از خونه بیرون نیومدن باشه و به اصطلاح بچه ننه بودن باشه به مرور تو زندگی و زد و خورد بهتر میشه.

ولی اگه ضعف درونی هست و خودش ذاتا ضعیف هست یا باید بپذیری و یا کنسل کنی.چون اگه این کار رو نکنی یک عمر به اون فشار خواهی آورد و بهش ظلم میشه